حسابان، درسی برای تمام فصول
درس ریاضی عمومی چیزی نیست که کسی آن را تجربه نکرده باشد. مگر دانشجویان رشتههای زبان خارجه یا حقوق یا ادبیات یا چنین رشتههایی. ولی بقیهی دانشجویان دانشگاه، اعم از علوم پایه، فنی مهندسی، کشاورزی و بهداشت، اقتصاد، مدیریت، حسابداری و حتی جامعهشناسی و روانشناسی حتماً یکی دو درس در این زمینه داشتهاند. محتوای ریاضیات عمومی بسته به رشتهی تحصیلی، چیزهایی مختلفی میتواند باشد. ولی هر چه باشد در یک نگاه ساده، هر درس ریاضی عمومی بر مبنای گلچینی از مباحثی نوشته شده است که در رشته ریاضیات به نام ریاضیات 1 و 2 و 3 و به ارزش هر کدام 4 واحد تدریس میشود. به دیگر عبارت، هر درس ریاضی عمومی زیر مجموعهای از این مباحث است. مسألهای که در اینجا رخ میدهد این است که با اینکه قرار شده است کتابِ کم حجمتر و طبیعتاً راحتتری تألیف شود، که صرفاً نیازهای علمی همان دانشجو برطرف شود و از ارائه مطالب دامنهدار پرهیز شود، اما در نهایت شما به عنوان مدرس تقریباً مباحث یکسانی را درس میدهید! چرا؟ چون مباحث ریاضیات به مانند حلقههای یک زنجیر به هم متصل هستند. حذف فیزیکی مثالها و توضیحات و کمتر کردن تعداد کاغذهای یک کتاب آن را راحت تر نمیکند. چه باید کرد؟ ظاهراً اینطور است که دانشجوی اقتصاد و دانشجوی ریاضی محض نیازهای کاملاً متفاوتی دارند. و لذا آنچه که باید اساس تألیف یک کتاب قرار بگیرد، باید نیاز علمی دانشجوی همان رشته در گستردهترین حالت آن باشد. این که عدهای تنبل هستند و به اصطلاح ترمز دستی را میکشند و نظام آموزشی را وادار به عقب نشینی میکنند، یا اینکه استدلالهای سادهلوحانهای مانند اینکه ریاضیات هیچ کاربردی ندارد و به درد من نمیخورد و قس علیهذا … همه و همه فقط توجیه فردی برای کم کاری و بی انگیزگی است. کتاب درسی بر مبنای انگیزه و نیاز کم ارادهترین دانشجوی کلاس نوشته نمیشود. بلکه باید بر مبنای نیاز واقعیِ علمی آن رشته کتاب را نگاشت. با این نگاه من فکر نمیکنم که اصلاً معنی داشته باشد که کتابهای متفاوتی به دانشجویان سه ترم اول هر رشتهای آموزش داده شود. در نهایت همهی ما به یک میزان حسابان در حد کتاب توماس نیاز خواهیم داشت. پس بهتر است همان کتاب را در همان سه جلدش و به ارزش هر جلد 4 واحد به همهی رشتهها آموزش داد. کسی که کند است باید سریعتر حرکت کند، نه اینکه چرخ نظام آموزشی را کند کند.
و باز نظام آموزشی ما!
با این حساب من همیشه فکر کردهام که خیلی هم نمیتوان از طریق نظام رسمی به نتیجه رسید. مثلاً من یک نفر، چقدر میتوانم وزرا، اساتید و تمام تصمیم گیرندگان را قانع کنم که حرف منِ نوعی را عملی کنند؟ و آیا بهتر نیست هر کدام از ما طرحهای خود را به اشتراک بگذاریم و اجازه بدهیم در طول زمان از کنش و اندرکنش تمام ایدهها و طرحها و فکرها؛ بهترین طرح شکل گیرد. بهترینی که برآیند ایدههای یک جمع کثیر است و لذا اقناع اکثریت هم برای پیاده سازی آن طرح بهتر خواهد شد.
خوب با این حرف برای آموزش ریاضی چه باید کرد؟ ایدهی خود من چه بود؟ در دو پارگراف بعدی بخوانید.
داستان یک وبلاگ
چندین سال پیش، وبلاگی را از سر کنجکاوی در وردپرس ساختم و آن را تقریباً رها کرده بودم. چون عمدهی انرژی من روی وبلاگ فارسی زبانم در بلاگر بود. بعد از مدتی با توجه به تواناییهای ورد پرس (از جمله فالو کردن وبلاگ و فید و …) و این حقیقت که خیلی از معلمها و استاتید ریاضی دنیا که من مطالبشان را دنبال میکردم در ورد پرس وبلاگ ساخته بودند و یا وبلاگ خود را از بلاگر به وردپرس منتقل میکردند، من هم تصمیم به این گرفتم که وبلاگی انگلیسی زبان در ریاضی داشته باشم. سال 2014 نام و دامین وبلاگ را به Mathpresso تغییر دادم که ترکیبی از سه کلمهیِ
Mathematics + press + espresso
بود. بعدها افرادی به همین نام دامین هم گرفتند. ولی خوب مهم نیست.این وبلاگ هنوز فعال است. فعالیت من در این وبلاگ خیلی آهسته پیش میرفت و البته خیلی هم کمیت برای من مهم نبود. حتی یک بار بر اساس یک تصمیم اشتباه دامین را تغییر دادم و با دامین جدیدی کار را شروع کردم. بعد از یک هفته کاملاً پشیمان شدم و البته بعضی از مخاطبان وبلاگ هم گفتند که نام قبلی بسیار زیباتر بوده. لذت ای میل زدم به تیم ساپورت و آنها گفتند که زیر سی روز میتوانند دامین را برگردانند. وبلاگ برگشت و من با نام Mathpresso دوباره شروع کردم. اما انگار یک دامین تازه را درست کرده باشم. تمام سئو و رنک و بازدید و فالور و همه چیز را باید از صفر شروع میکردم. تمام مطالب رو برون ریزی – درون ریزی کرده و از نو شروع کردم. این جریان مربوط به 6 ماه پیش است. از 6 ماه پیش تا الان بازدیدها به 6000 رسیده، تعداد اشتراکهای ای میلی به 700 نفر رسیده. تعداد مشترکان صفحهی فیسبوک وبلاگ به 300 رسیده، تعداد فالورهای توئیتر به بالای 400 رسیده و بالاخره تعداد فالورهای مستقیم ورد پرس هم به عدد 126 رسیده. از اشتراک RSS هیچ اطلاعی ندارم.
هر روز یک مسألهی حسابان
ایدههای زیادی را در این راه پیاده کردهام. جدیدترین ایده که به محتوای پاراگراف اول صحبتهای من هم ربط مستقیم دارد، آموزشهای ریاضی برای همهی افراد است. اولین حرکتی که آغاز کردیم، مسألهی روزانه حسابان است. این کار هفته پیش استارت خورد و به طرزی باور نکردنی بازدیدهای وبلاگ از منحصر بودن به کشورهای آمریکا و آلمان و دیگر کشورهای غربی خارج شد. در طول این 7 روز مشاهده کردم که مخاطبان زیادی از کشورهای آسیایی و آفریقایی هم به جمع بازدید کنندگان پیوستهاند.
لذا به این نتیجه رسیدم که این ایده را به جامعهی فارسی زبان هم معرفی کنم و چه جایی بهتر از اینجا. روزی یک مسألهی حسابان بر روی وبلاگ قرار داده میشود و شما با مراجعه به آن و تلاش برای حل آن، روزی یک نکته خواهید آموخت. بعد از 90 روز 90 نکته در حسابان آموختهاید.
ایدههایی بیشتری هم در سر دارم که به زودی و پله به پله اجرا خواهم کرد. شما دوست عزیز هم که در حال خواندن این متن هستید مرا از پیشنهاد خود محروم نکنید.